زندگی را برده بودم با خودم
تا بشویم دست و رویش را
تا که خوشحالش کنم
عمق استخر وفا ؛ مرد میدانش کنم
زندگی لج کرده بود ؛ کودکانه می گریخت
من به دنبالش شدم
حوصله سر رفت و ریخت
دست های زندگی ؛ پر شد از انبوه غم
من نرفتم سوی او
او شکست در پیچ و خم
مهربان شد این دلم
سوخت از غم های او
من دویدم سوی او ؛ دست من درپای او
زندگی یک خنده کرد
سر به زیر و با وقار
گفت ای عاشق برو ؛ من ندارم با تو کار
گفت من اهل دلم ؛ حل شده ام در صفا
چشم های زندگی ؛ خیره بود در کار عشق
گفتم اما من چرا
خم شدم از بار عشق
زندگی حرفی نزد
شانه ای بالا کشید
زیر لب آهسته گف
آب را دریا چشید
من نشستم پیش او ؛ دست من در موی او
گفتم اما من چرا
ره ندارم سوی او
زندگی جا خورد و گفت ؛ من پُرم از عاشقی
من خودم هم مانده ام ؛ در غم دلداگی
زندگی از جا پرید ؛ دست ها را در هوا
گفت من باید برم
پس تو هم با من بیا
گفتم آخر تا کجا
گفت آن جا را ببین
می رویم تا روشنی
دوست هستیم بعد از این
دست هایم را گرفت ؛ گفت با هم می رویم
درس دوم معرفت ؛ یک مداد آماده کن
تا که سر مشقت دهم ؛ بودنت را ساده کن
درس بعدی را نگفت
دست بر چشمش گذاشت
گفت: آن کس بُرده که
پا به نفس خود گذاشت
درس ها را یک به یک ؛ می شمرد و می سرود
ضربه های قلب من
در صدایش خفته بود
حرف هایش شد تمام ؛ خسته شد از گفتگو
لب به خاموشی گرفت
رفت سراغ شستشو
گفت از عمق وفا ؛ من ندارم وحشتی
این تویی با طاقتت ؛ تا همین جا نشکنی
این نگفته شیرجه زد
سطح آب شد دایره
دایره ها تو به تو ؛ شد شبیه خاطره
من نشستم گوشه ای
تا که پیدایش شود
عشق گفت این جا نمان ؛ تا دل همپایش شود
من پریدم توی آب
دست در دامان عشق
زندگی همپای دل
ما همه مهمان عشق
گفتمش نقاش را نقشی بکش از زندگی
با قلم نقش حبابی بر لب دریا کشید
مثل همیشه عصاره موضوغ / مطلب - شادمان سربلند بالنده و مانا باشید- مرسی
برای محسن برادر عزیزم... تو را من چشم در راهم شباهنگام
در ادامه فراماسونر و درخواست خواننده های عزیز
باد تا فانوس شیطان را بر آویزم ، بر بلند کاج کوچه بن بست
65099 بازدید
3 بازدید امروز
41 بازدید دیروز
100 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian