×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

آوای سکوت و عصیان

× حکایتی عجب است این ندیده‌ای که چه‌سان به تیغ کینه فکندند مان به کوی و گذر چراغ علم ندیدی به هر کجا کشتند زدند آتش هر جا به نامه و دفتر شاملو
×

آدرس وبلاگ من

avayeshab.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/avayeshab

گریز زندگی

زندگی را برده بودم با خودم

تا بشویم دست و رویش را

 تا که خوشحالش کنم 

   عمق استخر وفا ؛ مرد میدانش کنم

زندگی لج کرده بود ؛ کودکانه می گریخت

من به دنبالش شدم

حوصله سر رفت و ریخت

دست های زندگی ؛ پر شد از انبوه غم

من نرفتم سوی او

او شکست در پیچ و خم

مهربان شد این دلم

سوخت از غم های او

من دویدم سوی او ؛ دست من درپای او

زندگی یک خنده کرد

سر به زیر و با وقار

گفت ای عاشق برو ؛  من ندارم با تو کار

حرف های زندگی
 گرم بود و آشنا

گفت من اهل دلم  ؛ حل شده ام در صفا

چشم های زندگی  ؛  خیره بود در کار عشق

گفتم اما من چرا

خم شدم از بار عشق

زندگی حرفی نزد

شانه ای بالا کشید

زیر لب آهسته گف

آب را دریا چشید

من نشستم پیش او ؛ دست من در موی او

گفتم اما من چرا

ره ندارم سوی او

زندگی جا خورد و گفت ؛ من پُرم از عاشقی

من خودم هم مانده ام ؛ در غم دلداگی

زندگی از جا پرید ؛ دست ها را در هوا

گفت من باید برم

پس تو هم با من بیا

گفتم آخر تا کجا

گفت آن جا را ببین

می رویم تا روشنی

دوست هستیم بعد از این

دست هایم را گرفت ؛ گفت با هم می رویم

درس اول آشتی ؛ قهر را رد کرده ایم

درس دوم معرفت ؛ یک مداد آماده کن

تا که سر مشقت دهم ؛ بودنت را ساده کن

درس بعدی را نگفت

دست بر چشمش گذاشت

گفت: آن کس بُرده که

پا به نفس خود گذاشت

درس ها را یک به یک ؛ می شمرد و می سرود

ضربه های قلب من

در صدایش خفته بود

حرف هایش شد تمام ؛ خسته شد از گفتگو

لب به خاموشی گرفت

رفت سراغ شستشو

گفت از عمق وفا ؛ من ندارم وحشتی

این تویی با طاقتت ؛ تا همین جا نشکنی

این نگفته شیرجه زد

سطح آب شد دایره

  دایره ها تو به تو ؛ شد شبیه خاطره

من نشستم گوشه ای

تا که پیدایش شود

عشق گفت این جا نمان ؛ تا دل همپایش شود

من پریدم توی آب

دست در دامان عشق

زندگی همپای دل

ما همه مهمان عشق

جمعه 27 آبان 1390 - 4:21:59 AM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم
نظر ها

http://mry_hbp.gegli.com

ارسال پيام

جمعه 27 آبان 1390   9:36:13 AM

گفتمش نقاش را نقشی بکش از زندگی

با قلم نقش حبابی بر لب دریا کشید

http://kumeh.gegli.com

ارسال پيام

جمعه 27 آبان 1390   9:31:49 AM

|آفرین....

http://irajkhan404.gegli.com

ارسال پيام

جمعه 27 آبان 1390   5:56:41 AM

مثل همیشه عصاره موضوغ / مطلب - شادمان سربلند بالنده و مانا باشید- مرسی

آخرین مطالب


برای محسن برادر عزیزم... تو را من چشم در راهم شباهنگام


در ادامه فراماسونر و درخواست خواننده های عزیز


فراماسونری


رمان استر


قلعه حیوانات....جرج اورول


گریز زندگی


استيون هاوكينگ


باد تا فانوس شیطان را بر آویزم ، بر بلند کاج کوچه بن بست


گرگ درون


آوانگارد


نمایش سایر مطالب قبلی

پیوند های وبلاگ

آمار وبلاگ

65099 بازدید

3 بازدید امروز

41 بازدید دیروز

100 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements