و باز، شبی هیچ
فرا رسید از پسِ روزی هیچ
و من ناگزیر
سر بر بالین هیچ نهادم
با دستانی سرد
و غمی
به وسعت تنهایی یک زن
احساسِ هجومِ سردِ غم
بر جسم و روحم
و باز هم، سایه گسترد
دردی از جنسِ بلوغِ دیررس ذهن یک کودک
از جنس آرزوهای محال
از جنس بودنها و ندیدنها
دیدنها و نشنیدنها شنیدنها و نفهمیدنها
فهمیدنها و ترسیدنها
دردی از جنس ترس
ترسی خفته در چهره ی یک زن
دردی از جنس نداشتنها
نرسیدنها و
سکوت
دردی از جنس سکوت سنگین یک نگاه
نگاهی بی تفاوت، نگاهی کبود، نگاهی سرد
امشب
شبی با هیچ شبی با درد
شبی با ترس
شبی با من
و من، در شبی اینچنین
سر بر بالین هیچ نهادم
.
چه ربطی داشت!!!!؟
شبی با سکوت
شبی با من
و من، در شبی اینچنین
سر بر بالین هیچ نهادم
شبی با سکوت
شبی با من
و من، در شبی اینچنین
سر بر بالین هیچ نهادم
salam sokote aziz.ba tashakor az akharin matlabet mikhastam behet begam ke man daram dastan minevisam ta bezaram to weblogam.age dost dashti bia to weblogam o nazar bede ta bebinam cheghadr tarafdar daram ta dastano tamom konam.mer30
رها جان ممنون از مطلب فوق العاده زیبایی که تو وبلاگم نوشتی .سپاس
مثل هميشه زيبا
� اکنون تو با مرگ رفته ای و من اینجا تنها به این امید دم میزنم که با هر نفس گامی به تو نزدیک تر میشوم . این زندگی من است
دروود بر سکوت عزیز
هیچ آخرین واژه ای است که پس از آن نباید چیز دیگری باشد غیر از او
عمري بيازمودي هستي خويش را
يك بار نيستي را هم بايد آزمود
مولانا
زیبا بود ولطیف آنچنان که از قلم یک زن برمیاید ...آفرین
برای محسن برادر عزیزم... تو را من چشم در راهم شباهنگام
در ادامه فراماسونر و درخواست خواننده های عزیز
باد تا فانوس شیطان را بر آویزم ، بر بلند کاج کوچه بن بست
65105 بازدید
9 بازدید امروز
41 بازدید دیروز
106 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian